دسته
دوستان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 13658
تعداد نوشته ها : 14
تعداد نظرات : 5
Rss
طراح قالب

شبی از پشت یک تنهایی نمنک و بارانی ترا با لهجه گلهای نیلوفر صدا کردم تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم پس ازیک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس تو را از بین گلهایی که در تنهایی ام رویید با حسرت جدا کردم و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم همین بود آخرین حرفت و من بعد از عبور تلخ و .غمگینت حریم چشمهایم را بروی اشکی


 یا یک دل غمگین به جهان شادی نیست تا یک ده ویـران بود آبــــــــــــادی نیست تا در همه جــــــــهان یکی زندان هست در هیچ کــــجای عالـــــــم آزادی نیست


میخواستم برات بمیرم اما خودت که می دونی پهلوانان هرگز نمی میرند


یادت باشه دنباله ? چیز ندویی : 1ـ اتوبوس ? ـ مترو ? ـ دختر . حالا چرا؟ چون هر کدومشون برن?? دقیقه بعد یکی دیگه میاد

وقتی که بهم می رسیم ،3 نفریم ! ( من .تو. عشق ) ، از هم که جدا میشیم 4 نفریم ! ( تو و تنهایی ، منو عذاب

 

 به نام خدای عشق و محبت ........ انسان خوشبخت انسانی است که خداوند را در درون خود دارد. به بالای سرت نگاه کن..خدا هر کسی را بیشتر دوست داره سخت تر امتحان می کنه ولی هیچ وقت تنهاش نمی ذاره فقط کافی بهش اعتماد کنی. به جهان چشم گشودن در دست ما نیست و از آن چشم بستن هم در دست ما نیست ولی به جهان با چشم باز نگریستن چرا باهوش نباش عاقل باش چون همیشه باهوش ها دوست دارندتجربه کنند اما عاقل ها از تجارب دیگران استفاده میکنند ..... با آرزوی موفق

 

زندگی همچون بادکنکی در دستان کودکی است ،که همیشه ترس از ترکیدن آن لذت داشتنش را از بین می برد


 گفتم به گل زرد چرا رنگ منی افسرده و دلتنگ چرا مثل منی من عاشق اویم که رنگم شده زرد تو عاشق کیستی که هم رنگ منی


می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند ستایش کردم ، گفتند خرافات است عاشق شدم ، گفتند دروغ است گریستم ، گفتند بهانه است خندیدم ، گفتند دیوانه است دنیا را نگه دارید می خواهم پیاده شوم

دسته ها :
شنبه دوم 9 1387
X